مدتی است اوضاع اقتصادی و سیاسی کشور بسیار متلاطم است. دلاری که تا چندین ماه پیش 3 هزار تومان ارزش داشت، تا مرز 19 هزار تومان پیش رفت. مردم ناامیدتر از هر زمان دیگری هستند. بعضی از اجناس سلولوزی از جمله پوشاک و دستمال کاغذی کم پیدا شده‌اند، بعضی از محصولات صادراتی مثل گوجه و سیب‌زمینی با قیمت میوه‌های گران‌قیمت به فروش می‌روند و به طور کلی همه اجناس رشد قیمت چشم‌گیری داشته اند. خط فقر چند برابر شده است ولی درآمد مردم، همان است. همه مبهوت و نگران به وضعیت آینده هستند. تا چیزی گران می‌شوند به طرز عجیبی به همه فروشگاه ها هجوم برده می‌شود و حتی اگر آن را لازم نداشته باشند، به تعداد زیادی خرید می‌کنند.
 
در این شرایط یکی از مهمترین عواملی که نرخ ارز را تعیین می‌کند، عرضه و تقاضای در بازار ارز است. در چند هفته اخیر کار بسیاری از بازاری‌ها کساد شده است و به اجبار به خرید و فروش ارز و عموماً دلار روی آورده‌اند. همین مورد باعث شد که نرخ ارز به طور نجومی افزایش پیدا کند. در بحبوحه افزایش ارز، چند روزی بازار ثابت ماند و سپس به طرز عجیبی نرخ ارز سقوط کرد. چیزی که اقتصاددان‌ها آن را حباب نام‌گذاری کرده بودند بالاخره شکست. در این میان بسیاری از مردمی که کل دارایی‌هایشان را فروخته بودند و به امید از دست ندادن کل سرمایه‌شان دلار خریده بودند، به بازار ها هجوم بردند تا دلار هایشان را بفروشند اما منطقا در این شرایط که اصطالاحا به آن "صف فروش" می‌گویند، خریدار به سختی پیدا می‌شود و تا زمانی که نرخ ارز به شرایط متعادلی نرسیده باشد ممکن است نتوانند دارایی‌هایشان را بفروشند.

تا این قسمت شرایط این بازه را توضیح دادم که شاید در تاریخ کم سابقه بود. اما موارد جالبی توجهم را جلب کرد. یکی از این موارد خوشحالی عموم از ورشکست شدن کسانی بود که در این مدت به بازار ارز هجوم برده بودند. مسلماً میزان تقاضای همین مردم یکی از مهمترین دلایلی بود که قیمت دلار رکوردها را جابه‌جا کند. اما واقعا نابود شدن هم‌وطنانمان انقدر لذت‌بخش است؟ کاملا واقفم که عملی که انجام شد اصلا درست نبود و ضربه سنگینی به اقتصاد کشور زد، اما آرزوی بدبختی برای مردمی که به هیچ عنوان فرهنگ و دانش اقتصادی ندارند و به هیچ عنوان آماده همچین شرایطی نبودند کار درستی است؟ کسانی که حقیقتا تصور هم نمی‌کنند خریدن چند صد دلار چه تاثیر هایی می‌تواند روی زندگی بقیه مردم و در حالت کلان، اقتصاد کشور داشته باشد.

فرهنگ سازی وظیفه بسیار مهمی است که شاید بر دوش بسیاری از ماست. متاسفانه در این بحبوحه اقتصادی دیدیم که مردم اصلا آماده شرایط بحرانی نیستند. مثلا دیروز فردی را دیدم که به اندازه مصرف 3-4 سال روغن مایع خریده بود. در این مواقع مردم همان داستان تکراری زمزمه می‌کنند: «زمانی که در ژاپن سونامی آمده بود ژاپنی‌ها به جای این که فروشگاه‌ها را تخلیه کنند اجناس اضافی خود را به فروشگاه‌ها می‌بردند تا بقیه بتوانند استفاده کنند و فروشگاه‌ها خالی نشود.»
قطعا غربی‌ها و شرقی‌ها سال‌ها روی فرهنگ‌سازی این موارد کار کرده‌اند که چنین نتیجه مثبتی را در زمان بحران می‌بینند. تا رساندن عموم مردم به این بلوغ فکری، راه درازی در پیش است. شاید بهترین کاری که ما می‌توانیم انجام بدهیم این است که اطرافیانمان را آگاه کنیم که در این وضعیت، دستپاچه تصمیم گرفتن و هجوم آوردن به فروشگاه‌ها و همچنین مشغول شدن به کارهای نامولد مانند خرید و فروش ارز به خصوص درصورت نداشتن سواد مالی لازم، بهترین تصمیم ممکن نیست و داشتن آرامش بیشتر، به اقتصاد کشور و در نهایت به خودمان کمک بیشتری خواهد کرد.